امشب دلم همون نقطه همیشگی امامزاده اس،همون نقطه که سقف بالای سرم آسمون شب و نگاهم به گنبد امامزاده بود ولی...
امشب از کنج اتاقم صدایت میکنم خدای جانم،
امشب تنهایی دعای جوشن کبیر میخونم ،امشب یه جمع سه نفر میشه مراسم دعای قرآن بر سَر...
خدا جونم و قتی فکر میکنم به مهربونیت ذهنم قفل میشه آخه اونقدر بی نهایت خوب و مهربانید که نوشتن ازش سخته.
امشب اولین شب قدر که من بهش میگم انتخاب واحد آسمونی. یه شب واسه طلب بخشش و گفتن دعاها و خواستهها،امشب شب بخشش و اجابت ِ
امشب مرز آسمون و زمین یکی میشه .
امشب شب گفتن از خواستههامون،امشب شب اجابت دعاس...
خدای مهربون من، میدونم هوامو داری ،میدونم همیشه دستم گرفتی اما میخوام بگم چون همیشه ، واسه تک تک روزها و شبهای نرسیده بازهم هوای منو داشته باش...
خدای که همه من خلاصه میشود در تو
خدای جانم میدونم ناامیدم نمیکنید که همه امیدم شمایی...
+یادداشت شماره ۷۰